گفتارها و نوشتارهایی از بنيانگذار گروه صنعتي گلرنگ

گزاره‌هایی در باب مدیریت

آنچه در مطالعات و تأملات و نیز به تجربه طی سال‌های پر فراز و نشیب عرصه صنعت آموخته‌ام امروز گزاره‌هایی است که آنها را گاه در گفت‌وگوهای شفاهی و گاه از زبان قلم با عزیزان خود در میان می‌گذارم. آنچه می‌خوانید دستاورد تجربه‌هاست، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

نقش‌های تازه

انسان هر روز و هر لحظه باید با علم جهان همگام و هماهنگ باشد، چرا که جهان در هر نفس و هر زمان، تازه می‌شود و یک قدم به سمت آینده پیش می‌رود و اگر ما در جا بزنیم، عقب خواهیم افتاد. حضرت علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «هر کس امروزش با ديروزش يکسان باشد دچار ضرر و زيان شده است.»

اقبال لاهوری نیز در این مورد می‌گوید:

اگر امروز تو مانند دوش است

به خاک تو شرار زندگی نیست

مرتب نقش‌های تازه ریزند

به یک صورت قرار زندگی نیست

دنیا به‌سرعت برق پیش می‌رود و لحظه‌ها یک به یک از فراز سر ما درگذرند. من به همکارانم می‌گویم: «مسئله صرفاً علاقه به همسويي با جهان و به روز بودن و به روز شدن نيست، ما از این امر ناچاريم.»

نظم

نظم بزرگ‌ترین قانون آسمانی است. پیامبران پیش از هر چیز پیام‌آوران نظم بوده‌اند و خواسته‌اند تا هر چیزی را آن جایی قرار دهند که برایش بهترین است. هر آن چیزی که نظم ندارد، به زودی از اساس متلاشی می‌شود. من به مدت چند دهه سال هر روز بعد از نماز صبح از خانه بیرون آمده و در دفتر کارم حاضر شده‌ام، مگر در مواقعی که اتفاقی غیر مترقبه افتاده است. و عموماً برنامه‌ام این بوده است که تا پاسی از شب کار کنم.

تمرکز

هر کار و حرفه و اشتغال و پیشه‌ای نیازمند اندیشه و تمرکز است. باید صرفاً به همان اشتغال اندیشید و از دام گسست و پراکندگی رهید. ذهن هر انسانی گه گاه از انبوه مشکلات آکنده و افکارش پراکنده است. من در این لحظات صبر می‌کنم تا حواسم جمع گردد و تمرکزم بازگردد. من هیچ‌گاه بدون تمرکز کاری را انجام نمی‌دهم. چه بسا تمرکز نداشته‌ام و تصمیم گرفتن را به بعد موکول کرده‌ام و اتفاقاً از این کار نتیجه هم گرفته‌ام.

تلاش و همت

همت رکن رکین زندگی، تبلور جوهر وجود انسان و نخستین قانون بالندگی است. معتقدم افرادی که دارای شوق و حرارتند، بر دیگر کسانی که با آنها در تماسند، نفوذ مغناطیسی عجیبی دارند.

مرد باید چنان پرورش یابد که پولادین و پرنشاط و نیرومند، در اوج آمادگی جسمی و روحی، همت و همگرایی را سرلوحه زندگی خود قرار دهد:

ز مرد کار دل روزگار می‌لرزد

کمر چو راست کند کوهسار می‌لرزد

ایران عزیز با این همه منابع زیرزمینی و مواهب طبیعی و نعمت‌های خدادادی، همت ما را طلب می‌کند تا کوشش کنیم هیچ گرسنه و بیکاری در آن باقی نماند. ما چگونه می‌توانیم راحت و آسوده و بی‌دغدغه زندگی کنیم هنگامی که می‌بینیم کودکانی هستند که به دلیل بیکاری والدینشان گرسنه‌اند و رنگ و رویی زرد دارند و از تحصیل و بهداشت و فرهنگ مناسب محرومند؟ پس باید به خاطر خدا، به خاطر مردم، و به خاطر ایران فداکاری کرد و آغوش به خطر گشود. در فرهنگ ما ایرانیان که آمیزه‌ای است از تغزل و سلحشوری در این‌باره سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم:

با سعی و اهتمام جهان می‌توان گرفت

آری جهان به همت جان می‌توان گرفت

انسان است و تلاش، انسان است و امید و استقامت، و انسان است و اندیشه. هر عملی ثمره و نتیجه فکری است. باید ذهن‌ها را به سمت نقاط مثبت برد، به نقاطی که خون گرم پیشرفت و حرکت و توانمندی در آنها جاری است، نه نقاطی که خبر از یأس و خمودگی و جمود و تیرگی می‌دهد. ذهنتان باید جنبه‌های مثبت را دریابد تا مغزتان روشن گردد و خلاقیت و نوآوری به منصه ظهور رسد. من از همان ابتدای راه پر پیچ و خم تولید به خودم قبولاندم که هیچ‌گاه یأس و کاهلی به خودم راه ندهم و در همه حال تلاش کنم. و بی‌اغراق، همین عوامل پشتکار و امید و مهم‌تر از همه توکل به خدا بود که باعث شد موفقیت‌ها یکی پس از دیگری در دسترسم قرار گیرند.

تعصب کاری و انعطاف‌پذیری

هم باید تعصب کاری داشت، هم انعطاف پذیر بود. تعصب اما لبه تیزی است که نباید مسحور آن شد. پافشاری بر تعصب موجب سختگیری است، حال آن که به قول مولانا:

سختگیری و تعصب خامی است

تا جنینی کار خون آشامی است

پس در عرصه کار، وجود هر دو به گونه‌ای منطقی، الزامی است. این هر دو که جمع گردد، محیط اشتغال را جدی و در عین حال قابل تحمل و منعطف می‌بینیم. گاهی چشم‌پوشی می‌کنیم، بی آن که تعهدات کاری را از یاد ببریم. گاهی نیز سخت می‌گیریم، بی آن که ثمرات شادابی و نرمی را فراموش کنیم. از اینها مهم‌تر، عملکرد در شرایط سخت و سنگین کاری است، در آن لحظات عبوسی که چشم‌ها خواب می‌طلبد، بدن‌ها کوفته است و ذهن‌ها خسته و درمانده است. در این شرایط، مرد کار است که ناملایمات را با دیده روشن بررسی می‌کند و راه چاره‌ای برای آنها می‌یابد.

ارتباط با همکاران

ارتباط من با همکاران و کارگران همیشه دوستانه و نزدیک بوده است. آنها مثل یک رفیق مشکلاتشان را با من در میان گذاشته‌اند و درد دل‌هایشان را به گوش من رسانده‌اند و من نیز مشکلات آنان را مشکلات خودم دانسته‌ام. جدا از این، خودم هم مشکلات کاری‌ام را به آنها گفته‌ام و از آنها مشورت خواسته‌ام. روح پریشان حاصلی جز پراکندگی و درماندگی ندارد. آن کسی که با مشکلات عدیده سر کار حاضر می‌شود و به‌مرور گرفتاری‌اش به امن و آسایش بدل نمی‌گردد، نمی‌تواند با جان و دل فعالیت کند. و اگر تعداد گرفتاران در مجموعه بسیار شود، کارها از پیشرفت بازمی‌ماند و خمودگی در محل کار ما اردو می‌زند. پس باید گره از کار گرفتاران گشود و شنوای دردهای دردمندان بود. البته نزدیکی و رابطه با همکارن مرز باریکی دارد. هر مدیری باید هم جاذبه داشته باشد، هم دافعه. جاذبه برای افراد درستکار و دافعه برای افرادی که قصد سوء استفاده دارند.

در جایگاه کارگران

آیا مدیران توانایی آن را دارند که خود را در جایگاه کارگران بگذارند؟ بیندیشند که خواسته‌هایشان چیست، سلایقشان کدام است و توانایی‌هایشان در چه حوزه‌هایی است؟ آیا آنان می‌توانند از نگاه کارگران و کارمندان به مجموعه بنگرند؟ اگر بتوانند، مشکلات زیردستان برایشان غریبه نخواهد بود. گرفتاری آنان ملموسشان می‌شود و می‌توانند در رفعشان بکوشند. این گونه، کارگر نیز خود را به کارفرما نزدیک احساس می‌کند و از جان مایه می‌گذارد. بی وقفه کار می‌کند و هر زمان که او را بخواهی، زمستان و تابستان همراه شرکت است. اگر برف زمستان همه شهر را سفیدپوش کند و اگر گرمای تابستان نفس‌ها را به شماره بیندازد، او هست؛ با تمام وجود هست. برف را پشت سر می‌گذارد و خورشید را خسته می‌کند و چنان کار می‌کند که گویی می‌رزمد.

توجه به جزئیات

هر گاه به نکته‌ای برمی‌خورم آن را یادداشت می‌کنم هر چند آن نکته به ظاهر ناچیز به نظر برسد. سپس آن را مرور می‌کنم و در ذهنم بهترین شیوه برخورد با آن را تجسم می‌نمایم. این نکته ممکن است در حسابرسی‌ها، مناسبات اداری، ارتباط با دیگران یا دیگر مسائل باشد. من به طور کلی در جزئی‌ترین کارها نیز دقت می‌کنم. برای امضا کردن چک‌ها تأمل می‌کنم و درخواست‌ها را به دقت مورد ارزیابی و پرسش قرار می‌دهم. از کنار هیچ چیز به سادگی نمی‌گذرم. آن قدر در هر مورد کند و کاو می‌کنم که تا بالاترین حد ممکن از آن آگاه گردم. در انتخاب افراد برای استخدام، در انتخاب گروه‌ها و نوع فعالیت‌هایشان، در مورد هزینه‌ها، چه کلان و چه ناچیز، و در مورد هر چیزی که در شرکت جریان دارد، دقت زیادی به خرج می‌دهم تا نتیجه مطلوب‌ترین نتیجه ممکن باشد.

ولی‌نعمت واقعی ما مردمند

آرزو می‌کنم کسانی در مصدر کارها باشند که وطن‌خواه و نوع‌دوست هستند و به‌خوبی می‌دانند که ولی‌نعمت واقعی ما مردمند؛ مردمی که محصولات ما را خریداری کرده‌اند و با خرید خود باعث شده‌اند چرخ تولید داخلی و صنعت ملی بچرخد و تولیدکنندگان بتوانند به حیاتشان ادامه دهند و هم‌میهنان بیشتری را به کار بگیرند. از طرف دیگر، ما تولیدکنندگان نیز تمام توان خود را به کار گرفته‌ایم تا محصولاتی با کیفیت عالی به دست مصرف‌کننده برسانیم.

انسان‌دوستی توان بالقوه انسان‌ها را شکوفا می‌سازد

ماتسوشیتا کارآفرین بزرگ ژاپنی درمورد انسان‌دوستی راستین می‌گوید: «آدميان با سرشت ويژه خود در نظام جهان نقشي حياتي دارند. يعني كارگزار همه آفرينشند. انسان‌دوستي چنانكه من آن را تعريف مي‌كنم يك شيوه زندگي است كه در آن، با توجه به نقشي كه انسان در جهان هستي دارد، مي‌كوشد تا همه منابع موجود را پيوسته در راه بالا بردن خير همگاني كارگرداني كند. از اين رو، انسان‌دوستي راهي است كه همه توان بالقوه انسان‌ها و همه موجودات ديگر را در عالم مي‌پذيرد و آنها را به‌طور كامل شكوفا مي‌سازد.»

در واقع انسان‌دوستی، باید هماره به‌عنوان یک اصل اساسی سرلوحه کارها و فعالیت‌های ما باشد. من نیز خدا را سپاسگزارم که همکاران خوبی نصیب من کرده که طرز تفکرشان در نوع‌دوستی و وطن‌خواهی بی‌مانند است. آنها در در خدمت به وطن، و اعتلای میهن عزیز و اسلامی ما بسیار جدی و کوشا هستند.



فروش هنر است

فروش یک هنر است و کامیابی در آن به مهارت‌های انسانی، علاقه‌مندی، دلسوزی، وطن‌خواهی و نوع دوستی بستگی دارد. از سوی دیگر برای کسب موفقیت در کار نیاز است تا ویژگی‌هایی از قبیل سرعت، توانایی، تدبیر، صداقت و صرفه‌جویی در سرشت آدمی عجین شود. علاوه بر اینها به تصور من کارکنان فروش باید دارای صفاتی باشند که برجسته‌ترین آنها عبارتند از: روحیه خدمت به جامعه؛ کوشیدن برای پیشرفت خود، همکاران و جامعه؛ ادب و فروتنی نسبت به دیگران به ویژه مشتریان و مصرف‌کنندگان محصولات شرکت؛ انصاف و مروت؛ روحیه هم‌نوایی و همکاری و خیرخواهی برای دیگران؛ و استفاده کردن و بهره بردن از خرد گروهی.

به اعتقاد من بزرگترین تخصص در دنیا فروشندگی است، زیرا تخصص فروشنده شناخت انسان‌هاست و شناخت انسان‌ها بسیار کار مشکلی است. هیچ دو نفری مثل هم نیستند و نمی‌توان با همه یکسان برخورد کرد. فروشنده باید بداند هر کسی چه می‌خواهد تا به او همان را بدهد که می‌خواهد. از طرفی هر کاری فرمولی دارد، اما فروشندگی فرمولی ندارد. فرمول فروشندگی را فروشنده در لحظه فروش ابداع می‌کند. من در سال اول کار خود فروشنده خوبی نبودم. آن‌قدر فکر و تمرین کردم تا در سال دوم فروشنده خوبی شدم. همواره از همکارانم در بخش‌های فروش می‌خواهم فروشندگانی ممتاز باشند و به آنها می‌گویم وقتی شما فروشنده خوبی باشید، سود آن در وهله اول به خودتان می‌رسد. اما تنها شما نیستید که از فروشندگی منتفع می‌شوید. شرکت گسترش می‌یابد و اشتغال‌زایی می‌کند؛ بیکاران مشغول کار می‌شوند؛ چرخ‌های زندگی به حرکت درمی‌آید و جامعه پیشرفت می‌کند و این بزرگترین خدمت به جامعه است.

مردان بزرگ مشکل‌پسند بوده‌اند

مردان بزرگ مشکل‌پسند بوده‌اند و با انجام کارهای مشکل، بزرگ و نام‌آور شده‌اند. آدم‌های کوچک نیز چون مشکلات بزرگ را نپسندیده‌اند، کوچک مانده‌اند. با افراد کوچک و بی‌اهمیت کارهای بزرگ نمی‌توان کرد. کارهای بزرگ از آن مردان بزرگ است:

زندگی خون سرخ می‌خواهد

فخر و اقبال رایگانی نیست

اهمیت کار گروهی

من اعتبار یک کار را در جمعی بودن آن می‌دانم. دلیل پیشرفت کشورهای توسعه یافته این است که همگان دست به دست هم داده‌اند؛ چه کارفرمایان، چه کارگران، و چه کارمندانشان. در هر سرزمین، هزاران نفر حضور دارند که هر کدام دارای امکاناتی هستند. اگر تنها افراد یا گروه‌هایی محدود پیشرفت کنند، به گل‌هایی می‌مانند که به طور پراکنده در میان دشتی از خار و خاشاک روییده‌اند. هر زمان که تندبادی بوزد تمام گل‌ها را زیر خاک مدفون می‌کند. پس هیچ کشوری با وجود یک نفر، ده هزار نفر یا حتی صد هزار نفر گلستان نمی‌شود و پیشرفت نمی‌کند، مگر این که تمام مردم با سواد، دانشمند، آگاه، کارآمد و توانمند گردند.

توصیه من به جوانان کشور این است که همیشه در کارهای دسته جمعی با هم ید واحد باشند. دیگران را مثل خودشان بدانند. آنچه را برای خودشان می‌پسندند برای دیگران هم بپسندند و آنچه را برای خود نمی‌پسندند برای دیگران نپسندند. این‌ها رمز موفقیت است و به پیشرفت می‌انجامد، چنان که ما نتیجه گرفتیم.

لزوم توجه به دانش و دانشمندان

همواره وقتی به ایران و تاریخ آن نگاه می‌کنیم، آنچه برای ما غرورآفرین است، رویکرد هماره ایرانیان به علم و دانش است. ایرانیان همواره به تأسیس مراکز علمی و دانشگاهی توجه خاصی داشته‌اند که از جمله می‌توان به مدرسه نظامیه بغداد اشاره کرد که توسط وزیر دانشمند ایرانی خواجه نظام‌الملک توسی بنیان نهاده شد و تأثیر سازنده‌ای در تمامی جهان اسلام برجای گذاشت و این همان مدرسه‌ای است که شیخ اجل سعدی نیز به تحصیل در آن افتخار می‌کند. فردوسی نیز درباره اهمیت مدارس و مراکز علمی در ایران می‌گوید:

به هر برزنی بر، دبستان بدی

همان جای یزدان پرستان بدی

می‌دانیم که این زمینه و بستر فکری و اجتماعی بود که موجب شد بزرگانی چون: فارابی، ابن‌سینا، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و.... به جهان دانش و دانش‌پروری معرفی گردند.

در دوران معاصر نیز دانشمندان بزرگ ایرانی موجب افتخار علمی بوده و هستند. از جمله زنده‌یاد دکتر محمود حسابی را می‌توان نام برد که در زمینه‌های متنوعی چون: مهندسی راه و ساختمان، آموزش پزشکی، ستاره‌شناسی و نجوم، زیست‌شناسی، مهندسی برق، مهندسی معدن و در نهایت در رشته فیزیک به تحصیل در مهم‌ترین مراکز علمی پراخت و بر زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط کامل داشت.

ایشان پس از اتمام تحصیلات خود در سال 1306 هجری شمسی به ایران برمی‌گردند و به فعالیت‌های مؤثر علمی می‌پردازند که از این میان می‌توان به همکاری در تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 ه.ش و بنیانگذاری دانشکده فنی و ریاست این دانشکده اشاره کرد.

احادیث بسیاری نیز در این زمینه به ما رسیده است. از جمله پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «يك ساعت تفكر از هفتاد سال عبادت برتر است.» و در جایی دیگر فرموده‌اند: «علم را طلب كنيد حتي اگر در چين باشد.»

امام علی (ع) نیز در باب اهمیت و ارزش علم می‌فرمایند: «ارزش هر شخص به اندازه دانش اوست. دانش از مال بهتر است زيرا دانش نگهدار توست و تو نگهدار مالي، عزيزترين عزت‌ها علم و كمال است، چرا كه شناخت معاد و تأمين معاش انسان، به وسيله آن انجام مي‌پذيرد.»

امام حسن (ع) نیز در این زمینه فرموده‌اند: «مردم را با دانشت، دانش بياموز و خود نيز دانش ديگران را فراگير.»

یکی از اقدامات ما در گروه صنعتی گلرنگ که هر ساله انجام می‌گیرد و در حال حاضر به شکل یک سنت درآمده است، تقدیر و قدردانی از دانش‌آموزان ممتاز است. امیدوارم این اقدام، گام کوچکی باشد در مسیر بلند ترغیب به دانش و پرورش بوعلی‌ها و فارابی‌ها و خواجه نظام‌الملک‌ها و دکتر حسابی‌ها.

ویژگی‌های یک مدیر موفق

از نظر بنده از جمله ویژگی‌های یک مدیر موفق می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

ـ همیشه نگاهش به مجموعه‌ای باشد که در آن کار می‌کند.

ـ کاری که انجام می‌دهد در خدمت میهن و هم‌میهنان باشد.

ـ به توسعه کشور فکر کند و در این راه اول باید به مجموعه‌ای که به آن تعلق دارد، عشق و علاقه نشان دهد. یک مدیر موفق در این راه و برای انجام مسئولیت باید خصوصیات ویژه‌ای داشته باشد؛ خصوصیات اخلاقی، کاری، علمی و تخصصی.

ـ مدیر باید از سلامت نفس و نیت پاک برخوردار باشد و نسبت به کشور و هم‌میهنانش به‌ویژه نسبت به همکاران خود با محبت و شفقت رفتار کند و مشکلات آنان را مشکلات خود بداند.

ـ درباره خصوصیات کاری می‌توانم بگویم که یک مدیر باید نسبت به نظم و انضباط در انجام امور و نسبت به درست انجام گرفتن کارها دقت‌نظر و اشراف داشته باشد. به عبارت دیگر هیچ بخشی از زیرمجموعه‌های خود را نادیده نگیرد.

ـ در مورد خصوصیات علمی و تخصصی می‌توان گفت که یک مدیر باید به طور مداوم نسبت به ارتقاء سطح علمی و بالا بردن آموخته‌های خود بکوشد. هرگز تصور نکند که دیگر به آموزش نیازی ندارد. در واقع یک مدیر باید اطلاعاتش در کارهای محوله فوق اطلاعات دیگران باشد.

ضرورت توجه هر چه بیشتر به استعدادها و توانمندهای نسل جوان

ما باید در سرزمینمان ایران شرایطی را به وجود بیاوریم که جوانان صاحب استعداد در کشور بمانند و برای پیشرفت و تعالی میهن خود تلاش کنند. وظیفه ما در حوزه صنعت، تعامل با دانشگاه و وظیفه دانشگاهیان به عنوان اصحاب علم و دانش، فراهم آوردن زمینه حضور و ادامه کار نیروهای متخصص و مستعد در کشور است.

مسئولیت‌پذیری

چگونه می‌توانیم در رفاه باشیم و در همان حال پدرانی را ببینیم که توانایی نگاهداری کودکانش را ندارند. وظیفه ماست که تا جان در بدن داریم همت و تلاش کنیم تا دیگر هموطنانمان را مشغول به کار کنیم و امکان زندگی بهتر را برایشان فراهم نماییم. آن‌ها خواهران و برادران ما هستند و فرزندان آن‌ها فرزندان ما. زمانی می‌توانیم به نتیجه کارمان افتخار کنیم که فقیری در مملکت نداشته باشیم، زمانی که دیگر رنج این طفلان معصوم را نبینیم و پدران و مادرانشان بیکار نباشند. زمانی که تمام فرزندان ایران از امکان تحصیل، بهداشت، تغذیه و رفاه مناسب برخوردارند. تنها در آن زمان آسوده خاطر خواهیم شد.

من از بینوایی نیم روی زرد

غم بینوایان رخم زرد کرد



صادرات

باید صادرات را افزایش دهیم، زیرا افزایش صادرات به معنای افزایش اشتغال است. موفقیت ما در صادرات و دستیابی به بازارهای فراسوی مرزهای کشور و رقابت در سطح جهانی و بازارهای بین‌المللی، ارائه محصولات متنوع و با کیفیت در بسته‌بندی‌های شکیل و زیبا را به دنبال دارد. همچنین موجب ازدیاد کارخانجات و به کارگیری نیروهای متخصص می‌گردد که همه از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است. اما در کنار تمام اینها من می‌خواهم دلیل دیگری برای لزوم توجه به صادرات مطرح کنم. به اعتقاد من با صادرات است که ارزش ایران و ایرانی مشخص می‌شود. تا ما کالاهای با کیفیت نسازیم و زمینه صادراتشان را فراهم نکنیم، نمی‌توانیم سرمان را در جهان بالا بگیریم.

فرهنگ ایثار و تلاش

رزق و روزی که نعمت الهی است، می‌تواند به همگان برسد، به شرط آن که فرهنگ ایثار و تلاش را در جامعه خود نهادینه کنیم. به‌ویژه باید از الگوی بی‌نظیر امام علی(ع) و روش و منش آن بزرگوار پیروی کرده و برای تحقق اهداف بلند الهی و انسانی آن پیشوا و امام بزرگ ایثارگران و نیکوکاران بکوشیم.

تخصص در کنار تعهد

معتقدم توانمندی نیروهای متخصص معجزه می‌کند؛ اما اگر آنان در کنار آموزش و دانش و تخصص، پرورش روح و دل و هوش و فرهنگ را نیز سرلوحه کارشان قرار دهند. متخصصان باورمند ایرانی اغلب با حداقل امکانات و بودجه، به حداکثر بهره‌برداری می‌رسند. عالی‌گهران و خوش عیاران متخصص، رمز موفقیت سازمان‌ها هستند. آنان صیقل یافتگان کارگاه‌های دانش و تهذیب نفسند. تخصص و تفحص آنها کارها را به سرانجام می‌رساند و ایمانشان به خداوند، ثمرات تولید را برکت و رحمت می‌بخشد. از همان نخست، همواره و هماره، مشورت با افراد متخصص در هر رشته، در هر زمینه‌ای مرا یار و یاور و راهنما بود.کارها را با مشورت آنها آغاز می‌کردم و سپس با پشتکار و همت و توکل برخدا به پیش می‌رفتم. در تمام این سال‌ها ما در هر رشته‌ای، از متخصص همان رشته بهره برده‌ایم. نگاهمان نخست در حیطه تخصص بوده است و پس از احراز تخصص، تعهد را در گوهر وجود افراد جسته‌ایم. متخصصان متعهد، دوستدار پیشرفت و ارتقای سازمانند. آنها را آرام می‌بینی اما در نهان وجودشان خروشانند. هر لحظه دست در کاری دارند و هر زمان طرحی نو درمی‌افکنند. تعهدشان، موجب تفکر دائم آنهاست. به خانه که می‌روند گویی پشت میزشان نشسته‌اند. تفریحشان طرحی جدید است و آرامششان در تلاطم است. موجند؛ "هستند اگر می‌روند؛ گر نروند نیستند." و این از الطاف آشکار پروردگار به من بوده است که در هر زمینه موفق به همکاری با همکارانی پاک و درستکار شده‌ام. همکارانم همواره در تمامی این سال‌ها نوع‌دوست و وطن‌خواه، در کنارم تلاش کرده‌اند تا امروز نام گلرنگ تداعی‌گر هر چیز پاک و درخشنده باشد. پسرم دکتر مهدی فضلی نیز یکی از این همکاران متخصص و پرتلاش است که امروز سکاندار کشتی شکوهمند گلرنگ است و آن را به سمت و سوهایی نوین و نوین تر راهنماست. او از زمان فارغ‌التحصیلی در کنار من است و متخصصان بسیاری را شناسایی کرده و به گلرنگ فرا خوانده است. و اساساً تخصص‌گرایی از رموز موفقیت‌های پی در پی خانواده صنعتی ماست. امروز گلرنگ در نگاه من تجلی حال و هوایی پرنشاط و پرانرژی و محیطی سالم و شاداب و پر تحرک است؛ محیطی که مدام بازنگری می‌شود تا از استانداردهای جهانی عقب نماند.

عضویت در خبرنامه